هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت
تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم
هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،
با یاد تو، با خاطرات تو، با مهری که از تو در دلم جا مانده
تا زمانی که نفس میکشی ، نفس میکشم به عشق نفسهایت
هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه ی من است
وقتی نیستی گرچه سخت است سرکردن با اشکهایی که میرزد از
چشمانم
اما این عشق تو است که به من شوق اشک ریختن را ،
شوق غم و غصه لحظه های دور از تو بودن ، شوق دلتنگی و انتظار را میدهد
این عشق تو است که به من فرصتی دوباره میدهد
دوست های خوبم برای نظر دادن زیر هر مطلب نوشته" CM" روش کلید کنید و نظر بدید
امید وارم موفق باشید
حسرت یک فریاد دارم
حسرت یک آرامش
حسرت یک خنده از ته دل
حسرت نشنیدن یکبار کفر
حسرت نوشتن یک شعر بدون غم
حسرت ندیدن کودکی گل فروش در خیابان
حسرت خوردن یه کاسه آب بدون تلخی
حسرت مرگی بدون درد
حسرت یک عشق واقعی
حسرت آغوش یار
حسرت روزهای رفته
حسرت آزادی دل از بند غم
حسرت انجام عمل نه فقط شعار
وباز نیز حسرت و حسرت ...
فضای خانه ام بی تو چه دلگیراست
دل پر حسرتم اسیردست تقدیر است
هوای کوچه ها ازعطرغم لبریز
ومن تنهاوافسرده
کنار پنجره خاموش
غریبانه نگاهم رابه روی کوچه های شهر می دوزم
من اینجا در اتاق نیمه تاریکم
به یاداولین دیدارمان شادم
به یاداولین دیدارمان در آن غروب سرد
که باران یک نفس یک ریزمی بارید
سخن درباره یکدیگر بود
تو از چشمانم میگفتی از زیبایی ام
ومن از قلب پاک و صورت هم چو ماهت
روز دیگر وروز دیگر هم در میان خلوت کوچه
سخن از عشق و غم گفتیم
شبی گفتی بدان هرگزفراموشت نخواهم کرد
وباتنهایی و حسرت هم آغوشت نخواهم کرد
ولی تو بی خبر یک شب رهایم کردی و رفتی
ومن حالا درون این اتاق سرد
شکسته خاموشم و ا فتاده ام گوشه دیوار
که گاهی می نالم از حسرت
خوشا آن اولین دیدار
خوشا آن اولین دیدار
خسته ام از چه؟
از جای خالی ات کنار خود!
این بود قرار ما دو؟
یعنی عشق همین بود!
یعنی تنهات نمی زارم این بود؟
خسته ام خدایا خسته ام!
عشق یعنی همین؟
عشق یعنی اشک های سرد من!
عشق یعنی سکوت هر شب من؟
عشق یعنی تکیه بر دیوار!
عشق یعنی مردن در اندوه شب من؟
یعنی عاشقی همین است!
خیانت ! خیانت! خیانت!
این است پایان هر عشق؟
چه قانون نا عادلانه ایست!
برای شروع رابطه ها هر دو طرف باید بخواهند!
اما برای پایان آن یک نفر هم کافیست!
كاش كسي كه از عشق ميگفت
كمي هم درباره نفرت ميگفت
ما نمي دانيم نفرت يعني چه؟
از هر كه مي پرسيم؛ مي گويد
تا عشق هست نفرت چيست؟
اما كسي آمد و گفت:
نفرت همان عشقي است
كه عشق ديگر بليعيده
عشقي كه عاشق و معشوقش
عاشق و معشوق عشق ديگرند
عشقي كه بر گوش عاشق
مي زند سيلي محكم
نفرت يعني:
كس كه با كس ندارد نسبت
کس شوند باهم
و من شوم بی کس
بی کس بی کس!
ϰ-†нêmê§ |