الهی بمیرم عشق من چقدر بهم دروغ میگفتی
الهی بمیرم عمرمن تو از دروغ متنفر بودی
بخاطر من میگفتی به دروغ عاشقتم
بخاطر من دروغ میگفتی!!!
الهی بمیرم عشق من الهی بمیرم که بخاطر من
به دروغ میگفتی دوست دارم
الهی بمیرم عشق من مجبور میشدی به دروغ
قوربون صدقم بری!!!
تو چه ادم خوبی بودی عشق من
بخاطر من دروغ میگفتی؟؟؟
تو چقدر خوب بودی من لیاقتت رو نداشتم!!!
تو بخاطر من چیزی رو که ازش متنفر بودی عادت دادی به خودت
برات بهترین هارو آرزو میکنم عشق من!!!
مهربونم خوش رفتار خیلی احساسی هستم اسگل نیستم مغرور نیستم از ادم های مغرور متنفرم زود با ادم ها خودمونی میشم کنه نیستم به دل میشینم سیریش نیستم عاشق قدم زدن با جنس مخالفمم ندید بدید نیستم هیچ وقت پوز نمی دم عقده ای نیستم عاشق موسیقی هستم عاشق گیتار زدن اهنگ های غمگین رو خیلی دوست دارم همیشه دوست دارم مرتب باشم تمیز و شیک باشم نزن پای تعریف از خود دروغ نمی گم از ادم درغ گو متنفرم عاشق قدم زدن زیر بارونم کم ندارم عاشق هیجانم شورشو در نمی یارم این بود یه سری از خصوصیت های من بقیش مونده به نظر خودت
خدایا جانم بگیر
خدایا اشک هایم ببین
خدایا صبرم بده
خدایا مرحمی برای دردم بده
خدایا مرگم بده
خدایا صدای ارامم بگیر
خدایا قلبم کوچکم بگیر
خدایا دست سردم را بگیر
خدایا عشق قلبم ببین
خدایا جوابم بده
خدایا آرامشم بده
خدایا مرگم بده خدایا مرگم بده
خدایا دل واپس نکن اطرافیانم را
خدایا مزارم بده
قبر سرد و کوچکم را بده
خدایا آتشم بزن
خدایا نفسم بگیر
خدایا دگر نه عمری می خواهم نه زندگی
خدایا مرگم بده مرگم بده
خدایا سکوتم را ببین
اندوه قلبم را ببین
چشمان خیسم را ببین
چرا منتظری پس..... بس است عذاب بگیر دستم
دگر طاقت ندارم بگیر دستم
بگیر تنهایی ام را
طاقت ندارم خدا بگیر دستانم را
مرگم بده مرگم بده
دوستای گلم چون قالب وبلاگم رو عوض کردم قسمت نظر دهیش عوض شده
برای نظر دادن برین زیر هر مطلب روی CM کلید کنید
چشمانم را بستم فقط چند ثانیه
حس کردم قطره های باران را
چشمانم را باز کردم آری باران گرفته
سرم را رو به آسمان کردم
چند قطره باران ریخت درون چشمانم
پایین را نگاه کردم تا ته خیابان را
هیچ کس نبود فقط از آن دور ها شقایق دست تکان میداد
خوش حال شدم پلک زدم
اما اینبار هیچ کس را ندیدم
فقط کوچه یه تاریکی رو به رویم بود
قلبم شکست آهی کشیدم
نگاهی به دستانم کردم
دستم را به دست دیگر دادم
آههههه
چقدر سرد است دستانم خیلی سرد شده اند
دوباره پلکی زدم
نگاهی به پاهایم کردم ا زسرما میلرزید
بغزم گرفت تا توانستم فریاد زدم اما
کو شنونده کو یار؟
حس کردم دگر وقتش است برگشتم
شخصی پشت سرم ایستاده بود
دستش را به صورتم کشید
و به خواب عمیقی فرو رفتم
چشمانم را که باز کردم نزد خدا بودم
آری صدایم را شنید صدای قلب شکسته ام را شنید
حال دیگر مرده ام
خدا را شکر
دوباره دلتنگ تو شدم
دوباره دلم بهونه ی تو را میگیره
از دلم می پرسم که آخه چرا به اون احساس داری
اون که همیشه تو را شکسته
هیچ وقت هیچ احساسی به تو نداشته
دل گفت: من برام مهم نیست
که اون درباره ی من چی فکر میکنه
تو راست میگی
خیلی وقتا به خودم میگم: دیگه خسته شدم
تا کی میخوای عاشقش بمونی
فکر کن مرده
تو این دنیا نیست
دیگه فراموشش کن
ولی نمیشه، نمیتونم ،نمیخوام
تا همیشه عاشقش میمونم
آسمان تاریک و تاره چی بگم ؟
گریه هام بی اختیاره چی بگم ؟
پای حرف هر کسی که بنشینی
می بینی یه دردی داره چی بگم ؟
ما مثل ستون سقفی میمونیم
که یه عمره زیره باره چی بگم ؟
آخه من درخت پیر می دونم
شاخه هام بی برگ و باره چی بگم ؟
می رسه به خط پایان عاقبت
عمر ما مثله حبابه چی بگم ؟
عزیزم درده منو تو یکیه
دردی که چاره نداره چی بگم ؟؟؟
راه من خدا
درد من گناه
زندگی میان این گذشته ها
روز و شب اسیر خاطرات و رفته ها
سالهاست.مانده ام اسیر غفلت و گناه
بار ها رها نموده ام خطا
یه لغزشی دوباره می رسد ز راه
دوباره می شود زندگی سیاه
می روم به انتهای راه
میان عکس های کودکی
عمر رفته را
چهره شکسته را
فطرت گذشته را نظاره می کنم
چه ها گذشته بر من غمین
چه کاشتم در این زمین
هوای ماندنم ببین
دگر بس است اشتباه
زندگی میان این گذشته ها
دگر بس است خود فریبی و گناه
این همه شکنجه ها
گذشته ها گذشته است
تو هم از آن گذر نما
گذشتهام دوباره از گدشتهام
نشستهام کنار خاطرات مردهام
و میزنم ورق
گذشتههای رفته را
دوباره زنده میشود غصه هایم
به صورتم نظارهمیکند
که در میان زخمها شکستهام
شکسته قامتم
بروی قبر برادرم
دوباره شمع میبرم
و گریه میکنم
برای روزهای رفتهام
گذشتهای که روزها
من از خوشی در آن گذشتهام
و آرام میزنم قدم
هنوز روی پای رفتنم
ورق میزنم گذشته را
و تلخ میشود همیشه طعم لحظههای من
و غرق گریه خواب میروم
و این
تمام معنی گذشتههای من
غم تو دربدرم كرد
عشق تو خاكسترم كرد
ولي هيچ وقتي نديدي
گريههامو نشنيدي
تو نديدي حال ما رو
حال غم دیده یه مارو
آخرش قصه تموم شد
عمر من بود كه حروم شد
آره رفتي مهربونم
ولي باز بلات به جونم
نميخوام دلت بگيره
گرچه اين دلم اسيره
برو خوشبخت شي الهي
آخرت نشه سياهي
برو من هم ديگه ميرم
راه تازهاي ميگيرم
ديگه رو گل نميخندم
راه قلبمو ميبندم
تا كه يك روزي بميرم
يه گوشه آروم بگيرم
دلم باز امشب گرفته
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
فقط با تو قسمت کنم
تنهایی یعنی وقتی پرستار گفت : همراه بیمار … ولی کسی نبود جواب بده !
آهسته گفتم : ببخشید کسی همراه من نیست
من تنهـــــــــــام
ϰ-†нêmê§ |