به تو که فکر میکنم
سلولهای خاکستریام
سرخ میشوند
و وقتی
خیال آغوش تو
مرا
در بر میگیرد
گلبولهای سفیدم
دست از دفاع برمیدارند
و قرمز میشوند
قلبم با تمام توان میکوبد
سینهام تنگ میشود
رگهایم طغیان میکنند
و ...
حالا فکر کن
چه حالی دارم
وقتی
درباره تو شعر میگویم.
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه* در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از دیوانگی لذت ز شب بوسه یعنی حس طعم خوب عشق سادگی طعم شیرینی به رنگ بوسه آغازی برای ما شدن لحظهای با دلبری تنها شدن بوسه سرفصل كتاب عاشقی بوسه رمز وارد دلها شدن بوسه آتش میزند بر جسم و جان بوسه یعنی عشق من با من بمان شرم در دلدادگی بیمعنی است بوسه بر میدارد این شرم از میان طعم شیرین عسل از بوسه است پاسخ هر بوسه ای یك بوسه است بهترین هدیه پس از یك انتظار بشنوید از من فقط یك بوسه است بوسه را تكرار میباید نمود بوسه یعنی عشق و آواز و سرود بوسه یعنی وصل جانها از دو لب بوسه یعنی پر زدن یعنی صعود
چه دلگیر و خسته ام
پرده های غم در سراسر زندگی ام سایه افکنده
یارب چه می کنند این آدمیان که به این سادگی دل می کنند
سکوت غمگین شهر دل زخم دیده ام رابی تاب تر میکند... از کجا و چگونه به زمین افتاده ام نمی دانم
کوه پرغرور زندگی ام... سایه افکن ظهرهای بی تابی ام... چاه بی همنو ای خسته ام... چه آسان در گذر یک باد فرو ریخت
و من چه وحشت زده ام... تنها و بی کس در این بیابان پرسوز چشم به سراب دوخته ام... سرابی از اشک هایم
چه دلگیر و خسته ام
ای ملائک ، ای آدم ها سر در درون قلب خود فرو ببرید که گوش نامحرم صدای فریاد دلم را نشنود... اشک هایم را نبیند
یارب تنهاترین کس من تویی... دل غمگین مرا مرحمی کن
صد افسوس درس عاشقی در مکتب لیلی نیاموختم ، یوسف چاه نشین من چه راحت با نسیمی از کنارم گذشت
دل آسمان گرفته... خورشید نمی تابد
چشم هایم تاب دیدار کس ندارند
من در این دیار خسته و تنها کنج میخانه دلم مانده ام، باده به دست و دلم بده ... اشک هایم بر چشم و لبم لرزان چشم براه اویم
او می آید
می دانم
بارفتن او زندگی تمام می شود
امروز قیامت نیست
می دانم... او می آید.
ϰ-†нêmê§ |