سکوت میکنم بــاز
دوباره ساکت میشـم
ببین که من چجـوری
محو نگاهت میشـم
سکوت میکنم باز،دوبـاره
تا شب واسم ببـاره
گله او شکایت که نیسـت
فقط،دل بی قـراره
دلم خیلی بی قـراره
فقط می خواد ببـاره
ای کاش آروم ببـاره
تا شب واسم ببـاره
دلم خیلی بی قـراره
ما عاشق هم بودیم حسی که یه عادت نیست
از من که گذشت اما این رسم رفاقت نیست
اینکه منو از قلبت بی واهمه میگیری
اینکه منو می بازی دنبال کسی میری
وقتی همه یه دنیات تنهایی و غربت بود
وقتی همه جا با تو یه احساس وحشت بود
که با همه یه قلبش بغض شبتو وا کرد
کی حال تورو فهمید کی با تو مدارا کرد
باشه برو حرفی نیست من از همه دلگیرم
حالا که دلت رفته دستاتو نمی گیرم
ما هر دو برای هم هر ثانیه کم بودیم
کی جز تو نمی دونه ما عاشق هم بودیم
این روز ها که نیستنت رو به هوای دوباره داشتنت
ثانیه شماری میکنم...
ساکتم...حرف نمی زنم
نه که چیزی برای گفتن نباشه ... نه!
به این سکوت پیله کردم ... نه که ندونم چی بگم ...نه!
این روز ها من از همیشه پر تر از حرفم!
از همیشه بیشتر گفتنی یا دارم!
ولی من موندم و یک عالمه ناگفته های...
نشنیده!
حرفام رو جمع میکنم میزارم یه گوشه ای
روشن...میون دلم!
میزارمشون یه گوشه یه دلم و اونا رو هر روز گردگیری
میکنم و یادشون میفتم و خلاصه اونقدر نگهداریشون میکنم
تا روزی که تو بیایــے !.!.!
روزی که تو باشی و بخوای برات حرف بزنم...
تا وقتی برمیگردی اتاقم پر از دوست داشتنی های تو باشه
قول دادم دیگه عاشق نشم
عاشق که نه غافل نشم
قول دادم دیگه تنها نشم
تنها که نه گوشه گیر نشم
قول دادم بعد اون عاشق نشم
عاشق که نه بازیچه یه این اون نشم
قول دادم دیگه ساکت نشم
ساکت که نه حیرون بغز گلوم نشم
قول دادم دیگه تنها نشم
اسیر این قفس اون قفس نشم
قول دادم دیگه بی پروا نشم
پرنده یه این دریا نشم
قول دادم دیگه ماهی نشم
بی دلیل دیگه طرف اینو اون نشم
ϰ-†нêmê§ |