از بهارش بهار فاصله داشت
دستهایش ز دار فاصله داشت
قامتش روی ریل خوابیده
سوتهای قطار فاصله داشت
هرچه با روزگار می جنگید
باز با انتظار فاصله داشت
حرف هایی كه هیچگاه نگفت
واژه هایی ... كه یار فاصله داشت
روزها را ... پیاده می پیمود
روزها ... با سوار فاصله داشت
فكرهایی پر از فشرده شدن
مشت او با انار فاصله داشت
هی وضو پشت هم وضو وضو
روح ناسازگار فاصله داشت
هم تبار شهاب ها شده بود
سالها از مدار فاصله داشت
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |