بوسه بر لبهاي شيرينت چو قند
ميكشي من را به آغوشت چو بند
ميمكم از عمق جانت چون عسل
وقت بوسيدن دو چشمت را نبند
گرميه لبهاي تو همچو سراب
تشنه لب را ميكند مست و خراب
من عطش دارم براي بوسهات
تشنه لب را تشنه تر كن چون شراب
وقت بوسيدن صدايم كن عزيز
موي خود بر صورت داغم مريز
ميشمارم بوسههايت چون نفس
بي نفس هر پيكري گردد مريض
تلخيه لبهاي تو از بهر چيست؟
تلخ و شيرين لبت بد مزه نيست
وقت سنگينه لب روي لبت
از جدايي از لبت بايد گريست
بوسه بر لبهاي نرمت چون حباب
گرچه ميسوزد لبم همچون كباب
كاش يك شب ميشدي مهمان من
لب به لبهاي تو ميرفتم به خواب
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |